°◦˚•♥محبـوبــ مــن ـــ♥•˚◦°
سلام به همه دوستانی که این مطلبو میخونن و به خونه ی اینترنتیمون سر میزنن خوبین خوشییییییین سلامتییییییین خووووش اومدییییییین خب این اولین مطلبیه که مینویسم حالا موندم از کجا شروع کنم اممممم بذار از اینجا شروع کنم که با عشقه خودم خیلی اتفاقی آشنا شدم حتما خواسته خدا بود دیگه از اشنایمون تقریبا یک هفته میگذره البته خانوادهامو و..همدیگرو میشناسن تو همین یه هفته کمی با اخلاق و...هم آشنا شدیم و دیگه قرار شد خواستگاری و اینا بشه همه چیو آماده کرده بودم حیف این ارایشی که کردم که امشب نشد البته ناگفته نماند حتما جریمش میکنم از الان یادداشت میکنم جریمه هارو حالا این هفته نشه میکشمش ههه امشبم باهام قهره چون نتونستم باهاش تلفنی صحبت کنم خب نمیتونم دیگه چکارکنم حالا بعدا از دلش در میارم جبران میکنم راستی نگفتم اسمش ابوبکره 24 سالشه مهندس شیمی منم که فاطمه 22سال دیپلمه......این وبلاگو ساختم برای ثبت خاطراتمون و روزی بچمون بیاد بخونه به پدرو مادرش افتخاره کنه پسرم،دخترم از بهتون بگم باباتون بهم قول داد خوشبختم کنه منم همین قولو بهش دادم تازه قول داد آلوچه هم برام بخره هههه دیگه بعدا اینکارارو نکرد شما گواهی بدینا قربونتون برم الانم عصبانی و با قهر رفت بخوابه دیگه نمیدونم چی بنویسم اگه بد بود ببخششششین ان شالله بعدا بهتر بنویسم تا نوشته بعدی باااااااااای باااااااااای
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |